کد مطلب:313330 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:292

پدر و مادر
الف - مادر: فاطمه علیهاالسلام دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف، كه پس از ایمان آوردن به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همچون قهرمانی نستوه با هر گونه شرك و بت پرستی جنگید. وی اولین زنی بود كه پس از خدیجه ی كبری علیهاالسلام با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیعت كرد، و نخستین بانویی كه پیاده از مكه راهی مدینه گردید. با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بسیار مهربان، بلكه برای وی همانند مادر بود، تا آنجا كه پس از مرگش، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد با پیراهن خود وی، او را كفن كنند.



[ صفحه 21]



ب - پدر: عمران ملقب به ابوطالب، از بزرگان قریش و شخصیت های مشهور مكه و جزیرةالعرب، كه ملجأ و پناهگاه استواری برای رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم بود و در طول بعثت، با كمال صداقت، به حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و اله و سلم خدمت كرده از همان آغاز بعثت، اسلام آورد و در زیر فشار شدید اقتصادی، كه مشركان فراهم آورده بودند، جان داد [1] .

ابن ابی الحدید معتزلی از ابوبكر نقل می كند: «ابوطالب از دنیا نرفت مگر اینكه شهادتین را گفت» و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای عمو! سپاس خداوندی را كه تو را هدایت فرمود» [2] .

مسئله ی ایمان ابی طالب، عموی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، آن چنان در تاریخ اسلامی حساسیت پیدا كرده است كه دانشمندان اسلامی مقالات زیادی را در طول قرون گذشته پیرامون آن تحریر كرده اند.

به برخی از این كتب اشاره می كنیم:

1. ایمان ابوطالب، نوشته ی: احمد بن قاسم؛

2. ایمان ابوطالب نوشته ی: ابن طرفان؛

3. ایمان ابوطالب نوشته ی: شیخ مفید؛

4. ایمان ابوطالب، نوشته ی: ابونعیم بصری؛

5. ابوطالب مؤمن قریش، نوشته ی: عبدالله خنیزی؛

و...

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عمویش عباس پیشنهاد كرد هر یك از عموها، یكی از فرزندان ابوطالب را نزد خود نگهداری كند، و بدین گونه، علی علیه السلام - در حالی كه سه ساله بود - به خانه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم منتقل گردید [3] و در حقیقت به دانشگاهی گام نهاد كه او را تا سر حد انسانی كامل تر از حد تصور رسانید.



[ صفحه 22]




[1] الفصول المهمة: صفحه ي 31.

[2] اصول عقايد اسلامي: سيد عبدالرضا حجازي، صفحه ي 534، چاپ صبح امروز تهران سال 1358، به نقل از المختصر في اخبار البشر نوشته ي ابوالفداء جلد 1 صفحه ي 120.

[3] الفصول المهمة: صفحه ي 32.